نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





انتظار

چه واژه ای است واژه انتظار که بوی یار از آن استشمام می شود


امام زمان (عج) : ما از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و هیچ یک از آنها بر ما پوشیده نیست فَاِنّا يُحيطُ عِلمُنا بِاَنبائِكُم وَ لايَغرُبُ عَنّا شَي‏ءٌ مِن اَخبارِكُم منبع: بحارالانوار، ج 53، ص 175


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 15:44 | |







مولایم !!

 

آن سوی فاصله ها
مولایم!
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند،تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی.
کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.

هر روز چراغ دلم را با «جامعه الکبیره» روشن می کنم و سفره افطارم را با «آل یاسین»و «عهد» تزیین می کنم، برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می نشینم.
نمی دانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله ها می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم...!
بی تو دفتر دلمان پر است از مشق های انتظار و من با دلم می خواهم آن روز که می آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.

«جمعه ها بی تو فقط این دل من می گرید از فراق تو همه کوی و مکان می گرید»
به امید آمدن یوسف زهرا که درود خدا بر او باد.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 15:38 | |







خدا...

پسرک باهوش نگاهش خبر از کشف تازه ای میداد... دوان ....دوان.... مادر را برای دیدن خدا به حیاط خانه برد.مادر فکر می کرد پسرک جانوری غریب دیده و در تصور خود او را خدا می خواند . اما پسرک با دستان کوچکش به شبنمی اشاره کرد که بر روی گلبرگ های سرخ رنگ گل نشسته بود . مادر از تصور پاک و معصومانه کودکش اشک ریخت و او را در آغوش کشید…‎ کودک پاکترین ذره را خدا می دانست...‎ منبع: www.myhonour.l oxblog.com

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 13:49 | |







شيعه باشي ونخوني ضرركردي

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام/خواب دیدم خسته وافسرده ام/روی من خروارها ازخاک بود/وای قبرمن چه وحشتناک بود/تامیان گوررفتم دل گرفت/قبرکن سنگ لحدراگل گرفت/بالشت زیرسرم ازسنگ بود/غرق وحشت سوت وکوروتنگ بود/ناله می کردم ولیکن بی جواب بود/تشنه بودم تشنه یک جرعه آب/خسته بودم هیچکس یارم نشد/زآن میان هیچیک خریدارم نشد/هرکه آمدپیش حرفی راندورفت/سورهحمدی خواندورفت/نه شفیقی به رفیقی نه کسی/ترس بودووحشت ودلواپسی/آمدن ازراه نزدم دوملک/تیره شددرچشمانم فلک/یک ملک گفت بگونام توچیست آن یکی فریادزدرب توکیست/ای گناهکارسیه دل بدصفت/نام اربابان خودیک یک ببر/درمیان عمرخودکن جستجو/کارهای نیک وزشتت رابگو/گفت بنده عمرخودکردی تباه/نامه اعمالتوگشته سیاه/ماکه مأموران حق داوریم/اینک توراسوی جهنم میبریم/دیگرآنجاعذرخواهی دیربود/دست وپایم بسته درزنجیربود/ناامیدوناامیدازهرکجادل فکارمیکشیدندبه خفت سوی نار/وناگهان الطاف حق آغازشد/ازجنان درهای رحمت بازشد/مردی آمد ازبهار/آسمان نورپیشانیش فوق کهکشان/چشمهایش زندگانی می سرود/درد را ازقلب آدم می زدود/صورتش خورشیدبودوغرق نور/جای چشمانش پرازشرب طهور/بین دستش کائنات وممکنات/لب که نه سرچشمه ی آب حیات/برسرش دستارسبزی بسته بود/بردلم مهرش عجب بنشسته بود/درقدوم آن نگارمه جبین/ازجلال حضرت عشق آفرین/دوملک سررابه زیرانداختندبال خودرافرش راهش ساختند/غرق حیرت داشتن این زمزمه آمده اینجا(حسین فاطمه)/صاحب روزقیامت آمده/گویی یابهرشفاعت آمده/سوی من آمدمراشرمنده کردمهربانانه به رویم خنده کرد/گفت:آزادش کنیداین بنده را/خانه آبادش کنیداین بنده را/این که اینچنین تنهاشده/کام اوباتربت من واشده/مادرش اورابه عشقم زاده است/گریه کرده بعدشیرش داده است/بارهابرمن محبت کرده است/سینه اش راوقف هیئت من کرده است/اینکه میبینیدرشوراست وشین/ذکرلالاییش بوده(یاحسین)/باادب درمجلس مامی نشست/سینه چاک آل زهرابوده است/چای ریزمجلس مابوده است/خویش رادرسوزعشقم آب کرد/عکس من رادرقلب خودقاب کرد/اسم من رازونیازش بوده است/خاک من مهرنمازش بوده است/پرچم من رابه دوشش می کشید/پابرهنه درعزایم می دوید/اقتدابرخواهرم زینب نمود/گاه می شدصورتش بهرم کبود/تاکه دنیابوده ازمن دم زده/اوغذای روضه ام هم زده/اوکه درپیش شماگردیده بد/ملائکه جسم وجانش بوی روضه میدهد/نذرعباسم به تن کرده کفن/روزتاسوعاشده سقای من/گریه کرده چون برای اکبرم باخوداورانزدزهرامی برم/هرچه باشداوبرایم بنده است/اوبسوزدصاحبش شرمنده اسپ/درمرامم نیست که اوتنهاشودباعث خوشحالی اعداشود/درقیامت عطروبویش می دهم/پیش مردم آبرویش می دهم/به روز سرنوشت می شودهمسایه ی من دربهشت/هرکه پابست من است نامه ی اعمال او دست من است

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 23:5 | |







حق آل محمد(ص)

امام صادق(ع)می فرماید:بانویی ازمسلمانان انصار،خاندان نبوت رادوست می داشت وبعدازرحلت پیامبر(ص)بسیاربه خانه ی مارفت وآمد می کرد،یک روز،هنگامی که به خانه ی ما می آمد باعمر روبه روشد.او از آن زن پرسید:کجا می روی؟ گفت:به خانه ی آل محمد(ص)،تابر آن ها سلام کنم وبا آنهاتجدیدعهدنمایم،وحق آن ها را ادا نمایم.عمر گفت:وای برتو!آن ها امروز برتو وبرما حقی ندارند،آن ها درعصر رسول خدا(ص)حقی داشتند،ولی امروز حقی ندارند.برگرد و روش خود راتغییرده.آن زن نزد ام سلمه(یکی ازهمسران پیامبر)رفت.ام سلمه از اوپرسید:چرا امروز دیر آمدی؟اوجریان ملاقات خود باعمرراتعریف کرد.ام سلمه گفت:عمردروغ گفت،همواره حق آل محمدبرمسلمین تاروز قیامت واجب است.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 22:26 | |







چادر

خدایا خودت می دونی ، من می دونم حجاب خوبه ، از دخترای باحجابم خیلی خوشم میاد ولی آخه . . . آخه دوستام مسخرم می کنن ، میگن دختر چرا اینقدر ساده میای میری ؟ حالا مگه چه اشکالی داره یه خورده آرایش کنی ، لباسای خوشکل تربپوشی ، با پسرای همکلاسی راحت تر برخورد کنی ، بابا این چیزا دیگه عادی شده ، کی دیگه به یه خورده رنگ و روغن تو نیگا می کنه ؟ کدوم پسره که با یه شوخی تو به گناه بیفته ؟ اگر هم همچین آدمی هست مرده شورشو ببرن که اینقدر بی ظرفیته . . . خدایا من دوست ندارم مسخره بشم ، دوست ندارم منو دمده فرض کنن ، نمیخوام فکر کنن چون مثل اونا لباسای رنگارنگ نمی پوشم بی سلیقه ام ، دوست ندارم تو مهمونیا چون مثل اونا رفتار نمی کنم بی کلاس خطاب بشم و . . . یه دفعه یادش افتاد پیامبر رو تو اون دوران چقدر مسخره می کردن ، دیوانه خطابش می کردن ، راه به راه پشت سرش حرف های جورواجور می زدن ؛ ولی پیامبر در برابر اونا صبر می کرد و به حالشون دعا می کرد، چون می دونست اونا جاهلن . . . اصلا چرا راه دور میریم تو همین زمونه خودمون ؛ چندبار شده به طرق مختلف پیامبر رو مسخره کردن . .. بغض گلوشو گرفت . . . : مگه من از پیامبر بهترم ؟ مگه من از فاطمه و علی بالاترم که اینقدر بدوبیراه شنیدن و اینقدر جاهلیت مردم دوران خودشونو تحمل کردن ؟ من که با اعتقاد و اراده خودم این حجاب رو انتخاب کردم ؛ پس فاطمه وار هم ازش دفاع می کنم .. . خدا جون دوست دارم . . . آدما تو لحظاته سخته که دین داریشون رو نشون میدن ، وگرنه تو لحظات راحتی که همه بهترینن. . . منبع:دخترچادری http://www.myhonour.lxb.ir

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 20:26 | |







آیه کرسی

سردارقبل از عملیات پیروزمند والفجر8 به نیروهایش تأکید می کند که آیه الکرسی را زمزمه کنند.یکی ازبسیجیان می گفت:در آن شب من ده مرتبه این آیات مبارکه را قرائت کردم وسرانجام مجروح شدم.پس از عملیات رو به فرمانده دلاور((ماشاءالله ابراهیمی)) کردم وپرسیدم:شما که این رمز سلامتی رابه ما آموختید،خودچندبار قرائتش کردید؟ایشان باتبسم همیشگی گفت:من هیچ نخواندم تا شاید در این عملیات به درجه رفیع شهادت نائل آیم.اودرحماسه بزرگ کربلای4 به دیدار آقا اباعبدالله شتافت.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 19:52 | |







شعرامام خامنه ای مدظله

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم/چون زلف توسرگرم پریشانی خویشم/دربزم وصال تو نگویم ز کم وبیش/چون آینه،خو کرده حیرانی خویشم/لب باز نکردم به خروشی وفغانی/من محرم راز دل طوفانی خویشم/از شوق شکر خند لبش جان نسپردم/شرمنده ی جانان،ز گرانجانی خویشم/بشکسته تراز خویش ندیدم به همه عمر/افسرده دل ازخویشم وزندانی خویشم/یک چندپشیمان شدم از رندی ومستی/عمری ست پشیمان زپشیمانی خویشم/هرچند((امین))!،بسته ی دنیا نی ام،اما دلبسته ی یاران خراسانی خویشم.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 22:15 | |







مخصوص خواهران چادری

چادر مشکی با من بزرگ شدی! با لحظه های زندگیم همراه بودی با من زیر باران ماندی و خیس شدی با من قد کشیدی تغییر کردی با من زیر آفتاب گرمت شد رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد! تو با من بزرگ شدی! منبع : http://chadormeshki.blogfa.com

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 10:5 | |







عشق یعنی این

حضرت علی علیه السلام می فرماید:اگربا این شمشیرم بینی مؤمن رابزنم که بامن دشمن شود،هرگزدشمنی نخواهد کردواگر همه ی دنیا رابرسرمنافق بریزم که مرادوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت،زیرا که این گذشته وبر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت:یاعلی!مؤمن تورا دشمن ندارد ومنافق تو را دوست نمی دارد.منبع:نهج البلاغه حکمت42

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 11:26 | |



صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 18 صفحه بعد