نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





حضرت مسلم.ع.

khalil1370.blogfa

شیر در بندت به جسم خون چکان
جانب دارالاماره شد روان
خواستم آبی بنوشم بین راه
ظرف پرشد غرق خون در یک نگاه
تشنه بودم وقت جان دادن حسین
اشک هایم شد روان از هر دو عین
لحظه آخر نمودم زمزمه
که میا کوفه عزیز فاطمه

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 12:38 | |







شهادت حضرت مسلم.ع.تسلیت

کوفه یعنی میهمان داری خطا

کوفه یعنی کشتن مهمان روا

کوفه یعنی بی وفایی در وفا

کوفه یعنی پای بستن در جفا

گوفه یعنی میزبان بی نسب

کوفه یعنی قتل مهمان تشنه لب

کوفه یعنی هر امیدی نا امید

کوفه یعنی عهد بستن با یزید

دیدم آنجا راد مرد عاشقی

بر حسین نایب مناب لایقی

همچو مرغی بالهایش بسته بود

از ستمها قلب او بشکسته بود

زیر لب می گفت یار آشنا

نامه بنوشتم بیا اما نیا

قصد کوفی با تو غیر از جنگ نیست

کودکانش را به کف جز سنگ نیست

می رساند خصم جان را بر لبت

مینهد داغت به جان زینبت

کوفه خواهد بی سرو پیکر شوی

بی علمدار و علی اکبر شوی

کوفه دل را از تو دلبر می برد

از تن ششماهه است سر می برد

 

منبع:khalil1370.blogfa


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 15:0 | |







امام باقر (ع)

 

امام باقر (ع) در وصیتی که با امام صادق (ع) نمودند، فرمودند: هنگام دفن بندهای کفن مرا بگشا و باز نما... امام صادق (ع) طبق وصیت عمل نمودند. اما در مورد حضرت زهرا (ع) یک وقت دیدند بندهای کفن خود به خود باز شد. حسن و حسین (ع) را در آغوش گرفت...

khalil1370.blogfaمنبع


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 12:29 | |







شهادت امام باقر.ع.تسلیت باد

هشام بن عبد الملک دستور داد، امام باقر (ع) را به شام آوردند، به منظور شکستن حرمت و بی احترامی به ایشان، سه روز امام را پشت دروازه ی شام معطل کردند، البته این تازگی نداشت، چون امام باقر (ع) یک بار دیگر هم این مکان و این دروازه ی ساعات را تجربه کرده بود، آن هنگامی که کودکی 4 ساله بود و همراه اسیران به شام آورده شد. آنجا هم اسیران را سه روز پشت دروازه شام نگاه داشتند، تا شهر را تزئین کردند، به طوری که کسی مانند آن ندیده بود. هزاران مرد و زن شامی با دف ها به پیشواز اسیران رفتند، و با طبل و سنج و بوق شادی می کردند، شامیان لباس های رنگارنگ پوشیده، سرمه به چشم کشیده و دست و پا را خضاب کرده بودند، صبح هنگام سرها را وارد شهر کردند اما نزدیک ظهر به دار الاماره رسید. در صورتی که مسافت بین دروازه ی ساعات و دارالاماره بیش از چند دقیقه نبوده است.


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 11:31 | |







امام جواد0ع0

معتصم امام جواد (ع) را از مدینه به بغداد منتقل کرد، در حالی که امام 25 سال بیشتر نداشت، او را شهید کردند. او نیز مانند پدرش مهمان و در دیار غربت بود. براستی عجب مهمان نوازی کردند! این مهمان نوازی را از کوفیان آموخته بودند. آن هنگامی که کاروان اسرا وارد شهر کوفه شد، زن و مرد بالای پشت بام ها به تماشا آمده بودند، و اسیران را بر روی شتران لخت و بی جهاز سوار کرده بودند.

منبع : گریزهای مداحی ، ص 374 ، نوشته محمد هادی میهن دوست ، چاپ سبحان ، نوبت ششم 1387 ، انتشارات صبح پیروزی.

 


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 11:25 | |







امام جواد(ع)

امام جواد(ع)

مأمون در هفده رجب سال 218 هـ . ق از دنيا رفت، برادرش معتصم به جاي او بر مسند خلافت نشست، نام معتصم، محمّد و به قولي ابراهيم بود، معتصم كه همانند ساير طاغوتها ميخواست همة مردم دربست همچون بردة او باشند و شخص ديگري داراي شخصيت و پيرو نباشد، تصميم گرفت امام جواد عليه السلام را كه در مدينه داراي شخصيّت و مقام بود، به بغداد احضار كند، سرانجام روز 28 محرّم سال 220 هـ . ق امام جواد با همسرش به بغداد آمدند.
در اين ايام اُمِّ الفضل همسر امام جواد عليه السلام با برادرش جعفر بن مأمون عمويش معتصم، همدست شدند ، و توطئه قتل امام جواد عليه السلام را طرح كردند، و چنين تصميم گرفته شد كه أُم الفضل آنحضرت را با زهر مسموم كند.
معتصم و جعفر، براي اينكه مبادا خلافت از بني عباس به علويين منقل گردد، به ام الفضل تلقين كردند، و به او گفتند:

تو دختر و برادر زادة خليفه هستي و احترامت بر همه كس لازم است، ولي محمد بن علي عليه السلام ( امام جواد ) مادر امام هادي را بر تو مقدم ميدارد... همين امور باعث شد كه ام الفضل تهييج شد و تصميم گرفت شوهرش را مسموم نمايد.
معتصم و جعفر سمي را در انگور رازقي تزريق كردند و براي ام الفضل فرستادند، ام الفضل نيز آن را در ميان كاسهاي گذاشت و جلو همسر جوانش امام جواد عليه السلام نهاد و از آن انگور توصيف بسيار نمود و سرانجام امام جواد عليه السلام از آن انگور خورد، طولي نكشيد كه آن حضرت آثار سم را در جگر خود احساس نمود و كم كم درد شديد بر او عارض گرديد و موجب رنج و ناراحتي سخت امام جواد عليه السلام شد.در همان حال ام الفضل پشيمان شده و گريه ميكرد، حضرت به او فرمود: چرا گريه ميكني؟ اكنون كه مرا كشتي گرية تو سودي ندارد، اين را بدان كه به خاطر اين خيانتي كه كردي چنان به دردي مبتلا ميشوي كه هرگز علاج ندارد، و چنان به فقر و تنگدستي مبتلا گردي كه جبران پذير نباشد.
بر اثر نفرين آن حضرت، در مخفيترين اعضاي ام الفضل دردي پديدار گرديد، همة اموالش را در راه معالجه آن مصرف كرد ولي سودي نبخشيد و با نكبت بارترين شكل به هلاكت رسيد، و برادرش جعفر نيز در حال مستي به چاه افتاد و جسد بيجانش را از چاه بيرون آوردند



[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 11:21 | |







کودک مهربان


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 21:0 | |







امام زمان.عجل ا...تعالی.

«ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی» این را شما امروز برای یوسف فاطمه (ع) حضرت مهدی (عج) می خوانید و در فراغش اشک می ریزد. اما این بیت روزی زبان حال بی بی سادات حضرت زینب (ع) بود. آن وقتی که دیگر از برادرش جدا افتاده بود، آن وقتی که بدون حسین (ع) به سفر کوفه و شام می رفت می فرمود: ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی مشتاقی و مهجوری دو از تو چنانم کرد دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی کز دست بخواهد شد دامان شکیبایی منبع : گریزهای مداحی ، ص 401 ، نوشته محمد هادی میهن دوست ، چاپ سبحان ، نوبت ششم 1387 ، انتشارات صبح پیروزی . دیوان حافظ ، تصحیح استاد ثابت ، ص 425

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 14:0 | |







جعفرصادق ع

امام صادق (ع)می فرماید :مگرنه این است که از سنگ،طلا وازنوردرخشان،اشعه وازدریا،لؤلؤمی گیرند.همچنین کلام نیکورا،ازگوینده آن بگیریدهرچندخودبه آن عمل نکندزیراخداوندمی فرماید:همان کسانی که سخنان رامی شنوندوازنیکوترین آن هاپیروی می کنند،آنان کسانی هستندکه خدا هدایتشان کرده.

[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 20:58 | |







امام رضا ع


راوی می گوید در آخرین حج امام رضا (ع) که بعد آن به سوی خراسان حرکت کردند، با او بودم. حضرت وداع کردند، و از طواف خارج شدند. امام جواد (ع( هم بر دوش موفق، غلام آن حضرت بود و طواف می کرد. نزدیک حجر اسماعیل، امام جواد (ع) از دوش موفق به زیر آمد و مدتی طولانی در آنجا نشست. اندوه در چهره اش مشخص بود، موفق به محضر اما رضا (ع) آمد و عرض کرد: امام جواد (ع( نشسته و بلند نمی شود. امام رضا (ع) فرمود: فرزندم بر خیز. امام جواد (ع) فرمود: «چگونه برخیزم با اینکه خانه ی خدا را به گونه ای وداع نمودی که دیگر نزد آن بر نمی گردی» امام جواد (ع) احساس کرده بود، این وداع، وداع آخر است و ممکن است اما رضا (ع) دیگر برنگردند. این طور بی تابی می کرد و ناراحت بود، پس دل ها بسوزد برای کودکان ابی عبدالله آن هنگامی که می خواستند با امام حسین (ع) وداع کنند. گفت باباجان از اسب پیاده شو. پدر جان! یادت هست خبر شهادت مسلم را شنیدی آمدی کودکان مسلم را در بغل گرفتی و نوازش کردی، پدر جان! من هم دارم یتیم می شوم مرا هم نوازش کن، بعد تو کسی نیست ما را نوازش کند...

امام رضا(ع) غریب بود. حضر جواد (ع) آمدند. ودایع امامت را گرفتند و به قدرت امامت سریع رفتند. در تشییع جنازه ی او، نه خواهری بود و نه برادری. قاتل او پای پیاده دنبال تابوت می دوید و به سر می زد... زنان سناباد به شوهران خود گفتند. مهریه های خود را بخشیدیم، اجازه بدهید برویم برای امام رضا (ع) خواهری کنیم. آمدند و جنازه امام رضا (ع) را گل باران کردند. یا امام رضا (ع)! خواهرت به تشییع جنازه ی شما نرسید. عرض می کنم ای کاش! در کربلا هم خواهر امام حسین (ع) نیامده بود و بدن پاره پاره ی و بی کفن برادر را ندیده بود...

 

روايت شده: محمد بن جهم گفت: حضرت رضا عليه السلام انگور را دوست ميداشت، قدري انگور براي او تهيّه كردند و در جاي حبّههاي آن چند روز سوزنهاي زهر آلود زدند، سپس آن سوزنها را كشيده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند، حضرت كه بيمار بود، از آن انگور خورد، و همان سبب شهادتش گرديد.

يا سر خادم ميگويد: چون ساعتهاي آخر روز وفات حضرت رضا عليه السلام رسيد، بسيار ضعيف بود، پس از اداي نماز ظهر به من فرمود: آيا غلامان و خدمتكاران غذا خوردهاند؟
گفتم: آقا جان با اين حالي كه شما داريد، چه كسي در اينجا غذا ميخورد؟ حضرت برخاست و نشست و فرمود: سفره را بياوريد، خدمتكاران را كنار سفره نشانيد و خود نيز كنار سفره نشست، و از حال يكايك آنها تفقّد كرد، و سپس به دستور آن حضرت غذا براي زنها بردند، و پس از غذا خوردن آنها، امام بيهوش شد، و ضعف بر آن حضرت غالب گرديد، از حاضران صداي شيون برخاست، مأمون ( بر حسب ظاهر ) ميگريست و اشك بر گونههايش ميريخت و اظهار تأسف ميكرد، او بالاي سر حضرت بود كه به هوش آمد و به مأمون فرمود: « با ابي جعفر ( فرزند محمد تقي ) خوشرفتاري كن ! ... » امام پس از پاسي از شب رحلت نمود.

شهادت غريبانه امام رضا را خدمت همه ي شيعيان تسليت عرض ميكنم

 


[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 9:30 | |



صفحه قبل 1 ... 12 13 14 15 16 ... 18 صفحه بعد